کنجد کوچولو
بعد از اینکه فهمیدیم تو اومدی توی دلم خونه کردی هی هممون دلمون می خواست زودی بریم سونوگرافی و ببینیمت...البته چه دیدنیییییی...تو آخه اندازه یه کنجد بودی...
خلاصه رفتم دکتر و برام سونوگرافی نوشت برای هفته هشتم و خععععیییلی طول کشید تا شد هفته هشتم
اضافه کنم که توی قسمت سفید یه لکه های سیاه هست اون سیاهی سمت چپ بالا یه لوبیای سفید کوچولو خوابیده...
اینم از دیدن تو... ضربان قلب کوچیکتو دیدیم ولی دکتر گفت دستگاهشو ندارم که صداشو بشنوین..
من و بابایی کلی با همینم ذوق کردیم بعدش اومدیم خونه و من از بوی غذای همسایه که از پنجره میومد حالم بد شد ببین چه مامان بی جنبه ای داری
بعد از ما نوبت عزیز جون و آقاجون شد که هی این عکس خوشگلتو به همه صورت بگیرن تا بلکه تو پیدا باشی
بعدشم دایی و زن دایی عکستو دیدن و ذوق کردن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی